جایگاه هوش هیجانی (هوش عاطفی)+موفقیت در زندگی
همراه هستیم با شما از وبسایت اموزش افزایش ، حافظه ، تندخوانی و تمرکز موضوع این قسمت ؛ جایگاه هوش هیجانی (هوش عاطفی)+موفقیت در زندگی
جایگاه هوش هیجانی (هوش عاطفی)+موفقیت در زندگی
به سوالهای زیر دقت کنید و به جواب آنها فکر کنید؛ زیرا پاسخ شما مشخص میکند که چه سطحی از هوش اجتماعی یا هوش عاطفی در روان و رفتار شما تثبیت شده است.
آیا احساساتی را که تجربه میکنید بهدرستی تشخیص میدهید؟ آیا میتوانید این احساسات را بدون اینکه برای شما مشکلی ایجاد کنند کنترل و هدایت کنید؟ آیا میتوانید برای به پایان رساندن کارهای مختلف به خود انگیزه دهید؟ آیا بهدرستی متوجه احساسات دیگران میشوید و بهطور مناسب و موثر به آنها پاسخ میدهید؟ اگر بهراستی به تمام یا بخش زیادی از این سوالات پاسخ مثبت دادهاید، تقریبا تمام مهارتهای ذکر شده در نظریههای هوش هیجانی در شما توسعه یافته است.
در این مقاله قصد داریم در مورد جایگاه هوش هیجانی در زندگی صحبت کنیم. سرفصلهای عنوانشده در این مقاله عبارتاند از:
هوش هیجانی چیست؟
جایگاه و اهمیت هوش اجتماعی و هوش عاطفی در زندگی روزمره چیست؟
تفاوت میان نظریههای هوش هیجانی
۵ جزء سازنده EQ
۴ بعد هوش عاطفی یا EQ
۶ ویژگی افراد با هوش اجتماعی بالا
تست EQ استاندارد چیست؟
هوش هیجانی چیست؟
با توجه به منابع مختلف، تعریف ساده هوش هیجانی یا Emotional Intelligence که به اختصار EQ نام دارد و شامل هوش اجتماعی و هوش عاطفی نیز میشود؛ چیزی نیست جز: توانایی افراد در کنترل احساسات و عواطف خود و دیگران و استفاده از اطلاعات عاطفی برای هدایت تفکر، رفتار و اثرگذاری بر دیگران.
هوش هیجانی همان چیزی است که باعث میشود بتوانیم با همکاران خود همدردی کنیم، مکالمات عمیقی با افراد مختلف در مورد روابطمان داشته باشیم یا بتوانیم یک کودک گستاخ را مدیریت کنیم. همچنین هوش هیجانی این امکان را برای ما فراهم میکند که با دیگران ارتباط برقرار کنیم و به شیوهای بهتر، سالمتر و شادتر خود را درک کنیم.
هوش هیجانی
هوش هیجانی
توانایی شما در کنترل احساسات و عواطف خود و دیگران و همچنین استفاده از اطلاعات عاطفی برای هدایت تفکر، رفتار و اثرگذاری بر دیگران هوش هیجانی نامیده میشود که هوش اجتماعی و هوش عاطفی را نیز شامل میشود.
جایگاه و اهمیت هوش اجتماعی و هوش عاطفی در زندگی روزمره چیست؟
اصطلاح هوش هیجانی که اولین بار در سال ۱۹۹۰ توسط پیتر سالووی و جان مایر مورد استفاده قرار گرفت، به دلیل ارتباط با عواطف و شیوه مدیریت آنها، مهارتهای اجتماعی و… تاثیر بسیاری بر زندگی روزمره ما دارد. این مفهوم میتواند از طریق به کار انداختن استانداردهای رفتاری و عکسالعملهای عاطفی مناسب، ما را به سمت یک زندگی ارضاکننده و شاد هدایت کند؛ زیرا فهم درست این عکسالعملها بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به باورهای روزمره ما در زندگی مرتبط است.
در مورد مسائل کاری، تحقیقات نشان دادهاند که افراد با هوش عاطفی و هوش اجتماعی بالا، توانایی بیشتری برای فعالیت در فضاهای تیمی، تطبیق یافتن با شرایط مختلف و مدیریت استرس دارند و این مسئله باعث میشود که بتوانند اهداف مالی یا تجاری خود را راحتتر دنبال کنند. اکثر نظریههای هوش هیجانی معتقد هستند که این توانایی با تمرینهای روزمره تقویت میشود و برخلاف IQ یک توانایی ذاتی و بیولوژیک به شمار نمیآید؛ بنابراین EQ بر جنبههای پویای روان افراد مانند خصوصیات رفتاری آنها متمرکز است و زمانی که این توانایی تقویت شود، فواید زیادی مانند شادی، سلامتی و موفقیت را در زندگی روزمره برای افراد به ارمغان میآورد.
ارزشها و فواید هوش عاطفی در زندگی شخصی و حرفهای بسیار زیاد است؛ در واقع این ویژگی یکی از هستههای اصلی شایستگی در بسیاری از شرایط بهحساب میآید که میتواند پیشرفت شما به سمت موفقیتهای آکادمیک یا حرفهای را تضمین کند، روابط شما را بهبود بخشد و مهارتهای ارتباطی شما را تقویت نماید. برخی از متخصصین و محققین معتقدند که افراد با EQ بالاتر در مقایسه با افراد با EQ پایینتر، فارغ از اینکه مقدار IQ آنها چقدر است، بهصورت کلی عملکرد بهتری در زندگی دارند. بحثهای فراوانی درباره لزوم آموزش مطالب تقویتکننده هوش عاطفی و هوش اجتماعی در مدارس شده است، که بر این ایده متکیاند که کودکانی که هوش هیجانی بالاتری دارد، تبدیل به بزرگسالان باهوشتری میشوند.
علاوه بر موارد ذکرشده، داشتن نمره بالای EQ در بسیاری از مشاغل مرتبط با مسائل شدید عاطفی مانند پرستاری، مددکاری اجتماعی، صنعت خدمات و نقشهای مدیریتی، ضروری است. این نوع از هوش باعث بهبود سلامت فیزیکی و روانی افراد و تشویق آنها به عملکرد بهتر در حوزههای مختلف مانند آکادمی یا تجارت میشود.
فواید فیزیکی نظریههای هوش هیجانی نیز جالبتوجه است؛ استرس مزمن و آثار منفی آن، کنترل نکردن احساساتی مانند خشم، افسردگی و اضطراب میتوانند باعث بروز بیماریهای قلبی و دیابت باشند. همچنین در برخی موارد، این مسئله باعث کاهش مقاومت سیستم ایمنی بدن شما در مقابل ویروسها و عفونتها میشود، روند معمول بهبود زخمها را دچار مشکل میکند و برخی شرایط مزمن مانند آسم را تشدید میکند.
جایگاه و اهمیت هوش اجتماعی و هوش عاطفی
جایگاه و اهمیت هوش اجتماعی و هوش عاطفی
تفاوت میان نظریههای هوش هیجانی
نظریههای هوش هیجانی علیرغم تفاوتها، اتصالات قوی و شباهتهایی با یکدیگر دارند؛ برای مثال EQ یا هوش هیجانی بیشتر در مورد شناخت احساسات درونی، ارتباط با دیگران و برقراری مکالمات و جریانهای احساسات میان افراد است، درحالیکه IQ به یک هوش شناختی اشاره دارد. اغلب مردم با این نوع از هوش آشنایی بیشتری دارند و وقتی صحبت از هوش میشود، منظور آنها IQ است. شاید دلیل این امر، قدیمیتر بودن IQ و شایع بودن تستهای آن در مدارس و دیگر سازمانها باشد. بااینوجود نظریههای هوش هیجانی در سالهای اخیر تاکید بیشتری بر EQ داشتهاند و سهم آن را در موفقیت و تجربههای روزمره، بیشتر از IQ میدانند.
هوش هیجانی : EQ در مقابل IQ
هوش هیجانی : EQ در مقابل IQ
هوش اجتماعی :
از لحاظ مفهومی بیشتر به هوش هیجانی نزدیک است، زیرا هر دو به تشخیص موقعیتهای اجتماعی یا عاطفی وابسته هستند و به آنها میپردازند. بااینحال بین هوش عاطفی و هوش اجتماعی تفاوتهای واضحی وجود دارد؛ برای مثال هوش عاطفی ارتباط بیشتری با زمان حال افراد دارد و از آن برای تشخیص و مدیریت احساسات در لحظه حال استفاده میشود. هوش اجتماعی از برخی مهارتها و تواناییهای فوری بهره میبرد، اما بیشتر به آینده توجه دارد؛ همچنین به شما اجازه میدهد که احساسات، شخصیتها و رفتارهای خود و دیگران را بفهمید تا بتوانید نتایج بهتری را در آینده بهدست آورید.
هوش عاطفی :
نقش بسیار مهمی در فهم روانشناسان از انسان و سیستم کارکرد روانی او دارد. روانشناسی همواره در مورد اینکه آیا IQ تمام خصوصیات حوزه هوش را پوشش میدهد دچار تردید بوده است؛ اما نظریههای هوش هیجانی متنوع هرکدام پاسخهای متفاوتی به این تردید دادند و این مسئله به روانشناسان اجازه نمیداد تا روی یک مدل کلی به توافق برسند. بااینحال، این ایده هوش هیجانی بود که توانست این تردید را برطرف کند. در ادامه سعی میکنیم به زبانی ساده شیوه مدلسازی این هوش را شرح دهیم.
۵ جزء سازنده EQ
در رابطه با فهم هوش هیجانی دو عدد ۵ و ۴ را به خاطر داشته باشید؛ به این معنی که هوش هیجانی یا هوش عاطفی دارای ۵ جزء سازنده و ۴ بعد است. ۵ جزء سازنده هوش عاطفی عبارتاند از:
خودآگاهی
خودمراقبتی
انگیزش
همدردی
مهارتهای اجتماعی
جزء اول: خودآگاهی
خودآگاهی را میتوان بهصورت توانایی تشخیص و فهم احساسات خود تعریف کرد. خودآگاهی بنیان اصلی هوش عاطفی است، زیرا تمام موارد دیگر به این توانایی وابسته هستند.
جزء دوم: خودمراقبتی
خود مراقبتی یک گام فراتر از خودآگاهی است؛ در واقع ما تنها زمانی از EQ بالایی برخورداریم که علاوه بر تشخیص احساسات، بتوانیم آنها را مدیریت، مراقبت و بیان کنیم.
جزء سوم: انگیزش
افرادی که EQ بالایی دارند، عموما انگیزههای درونی قویتری نیز دارند؛ بهعبارتدیگر این افراد بیشتر با استفاده از عوامل درونی تحریک میشوند و نیازی به انجام دادن کارها با استفاده از محرکهای بیرونی مانند پولدار شدن، کسب احترام یا شهرت ندارند. این افراد برای اهداف درونی و شخصی خود فعالیت میکنند.
هوش هیجانی : انگیزش
هوش هیجانی : انگیزش
افرادی با EQ بالا عموما انگیزههای درونی قویتری دارند؛ به عبارتی این افراد برای اهداف درونی و شخصی خود فعالیت میکنند و برای انجام دادن کارها به محرکهای بیرونی نظیر ثروت، شهرت و احترام نیازی ندارند.
جزء چهارم: همدردی
توانایی همدردی به شما این امکان را میدهد تا بتوانید احساسات دیگران را درک کنید و در سطح بالاتر، خود را بهجای آنها قرار دهید و بدانید در چنین شرایطی چه احساسی خواهید داشت. البته این مسئله به این معنی نیست که این احساسات و رفتارهای حاصل از آن را تایید و توجیه کنید؛ بلکه تنها با این هدف انجام میشود که بتوانید چیزها را از زاویه دید آنها ببینید.
همدردی
همدردی
جزء پنجم: مهارت های اجتماعی
آخرین قطعه پازل هوش عاطفی و هیجانی، مهارتهای اجتماعی است. این مهارتها به مردم این امکان را میدهند که بهصورت اجتماعی با یکدیگر تعامل داشته باشند و بهطور موفقیتآمیزی اهداف اجتماعی خود را به ثمر برسانند.
۴ بعد هوش عاطفی یا EQ
با استناد به حرفهای پیتر سالووی و جان مایر، که در واقع پدران نظریههای هوش هیجانی هستند، ۴ بعد متفاوت یا ۴ شاخه از هوش هیجانی وجود دارند که سلسله مراتبی از مهارتها و تواناییهای عاطفی را تشکیل میدهند:
دریافت و ادراک عواطف
استفاده از عواطف برای آسان کردن تفکر
فهمیدن و درک کردن عواطف
مدیریت عواطف
بعد اول هوش عاطفی یعنی «دریافت عواطف» به آگاهی و تشخیص شرایط دیگران ( فیزیکی و روانی)، بیان دقیق عواطف و نیازهای شخصی بهصورت مناسب و تمایز قائل شدن میان عواطف صادقانه و عواطف دروغین مربوط است. همچنین استفاده از عواطف برای آسانتر کردن تفکر، شامل هدایت و اولویتبندی ایدهها بر اساس عواطف همراه آنها است؛ بهعبارتدیگر باید بتوانید احساساتی را که قضاوت بهتر و حافظه دقیقتری را در دسترس شما قرار میدهند تقویت کنید. این مسئله به بهبود هوش اجتماعی شما نیز کمک شایانی میکند.
بعد سوم هوش عاطفی شامل درک روابط میان عواطف مختلف، مشاهده عواقب و پیامدهای عواطف، فهم احساسات پیچیده و شرایط متناقض و فهم منتقل شدن و حرکت کردن از یک احساس به احساس دیگر است. بعد آخر نیز به این مسئله اشاره دارد که باید احساسات مثبت و منفی را بپذیرید، عواطف خود را در نظر داشته باشید و به آنها بیندیشید، یا با برخی از آنها دستوپنجه نرم کنید و درنهایت آنها را درون خود و دیگران مدیریت کنید.
۶ ویژگی افراد با هوش اجتماعی بالا
این افراد معمولا کلمات خود را با دقت بیشتری انتخاب میکنند، زیرا میدانند نحوه ارائه پیام در بسیاری از موارد از محتوای پیام مهمتر است. اطلاع داشتن و آگاه بودن از چشماندازهای دیگران و استفاده از مثالهایی برای روشنتر کردن بحث، میتواند تاثیر زیادی بر فهم مطلب و جلوگیری از بروز عواطف ناگوار در طرف مقابل داشته باشد. آنها میتوانند به نظرات مختلف و متفاوت از باورهای خودشان گوش کنند؛ این مسئله کمک میکند تا با پیچیدگیهای زندگی با افراد متفاوت و نظرات متفاوت و متناقض، راحتتر زندگی کنند. این مسئله بسیار ضروری و کمککننده است که بتوانید دنیا را از دیدگاههای متفاوت درک کنید؛ البته این مسئله به این معنا نیست که باید تمام این دیدگاهها را بپذیرید.
هوش اجتماعی بالا
هوش اجتماعی بالا
این افراد زمان خود را برای بحثوجدل با دیگران هدر نمیدهند، زیرا میدانند که این کار بیفایده است. البته باید میان جدل کردن و مباحثه برابر برای یادگیری، تفاوت قائل شد. جدل کردن زمان و انرژی عاطفی شما را به هدر میدهد؛ زمان و انرژی که میتوانست بهراحتی صرف به دست آوردن چیزهای مفیدی شود.
افراد با هوش اجتماعی و هوش عاطفی بالا، با هدف فهمیدن و درک کردن دیگران به حرف آنها گوش میدهند، نه برای سریع پاسخ سریع. گوش دادن مهارت مهمی است که بسیاری از مردم از آن غافل و از انجام آن ناتواناند.
افراد با هوش اجتماعی بالا انتقادپذیر هستند و از آن فرار نمیکنند. درست است که مواجهشدن با انتقاد دشوار است، اما نظریههای هوش هیجانی نشان میدهند که افرادی که خود را در مقابل نقد سازنده و منصفانه قرار میدهند علاوه بر هوش اجتماعی بالاتر، از موقعیتهای بهتری برای زندگی برخوردارند.
قضاوت نکردن بر اساس حرفهای دیگران، یکی از اصلیترین خصوصیات این افراد است. تمرین این رفتار در هر شخصی میتواند باعث بالا رفتن تواناییها و مهارتهای اجتماعی او شود. همچنین به بهبود روابط شخصی او کمک میکند و بر خصوصیات فردی وی نیز بیشتر تمرکز میکند.
تست EQ استاندارد چیست؟
تست EQ استاندارد بر این اساس بنیان گذاشتهشده است که مجموعهای از مهارتها وجود دارند تا برای حل کردن مسائل عاطفی به کار گرفته شوند. بنابراین، همانطور که پیشگامان مطالعه و پژوهش در این زمینه گفتهاند، ازآنجاییکه تست EQ استاندارد از یک زمینه مهارتی توسعه یافته است، میتوان آن را بهصورت عینی مورد سنجش قرار داد. یکی از بهترین نمونههای این تست توسط دکتر تراویس بردبری و دکتر جین گریوز تهیه شده است.
تست EQ استاندارد شامل ۲۸ مورد است و به شیوهای ساخته شده است که به رفتارهای مربوط به مهارت هوش عاطفی و هوش اجتماعی دست پیدا کند. با انجام دادن این تست یک نمره کلی EQ و ۴ نمره مربوط به مهارتهای مختلف آن به شما داده میشود. قابلیت اعتماد این تست، بین ۸۵ تا ۹۱ درصد است. این تست از قابلیت پیشبینی بسیار بالایی برخوردار است و نسبت به دیگر تستهای مشابه زمان بسیار کمتری لازم دارد.
هوش هیجانی: تست EQ استاندارد
هوش هیجانی: تست EQ استاندارد
یکی دیگر از نمونههای تست EQ استاندارد، تست مایر-سالووی-کاروسو است که بهاختصار MSCEIT نامیده میشود. MSCEIT شامل ۱۴۱ مقیاس است که ابعاد هوش عاطفی را مورد ارزیابی قرار میدهد. هرکدام از این ابعاد با استفاده از ۲ تمرین سنجیده میشود:
شاخه اول- دریافت عواطف: تمرینهای مربوط به چهرهها و تصاویر
شاخه دوم- آسانتر کردن تفکر: تمرینهای تسهیلسازی و هیجانات
شاخه سوم- فهم عواطف: تمرینهای ترکیبی و متغیر
شاخه چهارم- مدیریت عواطف: تمرینهای مدیریت روابط و احساسات
هرکدام از این ۸ تمرین یا توسط یک آیتم یگانه و متمایز یا بهوسیله مجموعهای از آیتمها مورد ارزیابی قرار میگیرند. در خلال این تمارین ۸ گانه، پاسخهای مطلوب و موردنظر مدام تغییر میکنند؛ این امر باعث میشود تست EQ استاندارد قابلیت تعمیم پیدا کردن به انواع شرایط را داشته باشد.
برای مثال تمرین مربوط به چهرهها، از ۴ مجموعه از آیتمها تشکیل شده است که هر کدام به ۵ پاسخ نیاز دارند. شرکتکننده با مجموعهای از چهرهها روبهرو میشود و از او خواسته میشود با توجه به احساسی که در چهره موردنظر تشخیص داده است به محرک پاسخ دهد. تمرین مدیریت عواطف در تست EQ استاندارد نیز شامل ۵ مجموعه از آیتمها است که به ۴ پاسخ نیاز دارند. در این تمرین از شرکتکننده خواسته میشود که نظر خود را در مورد بهترین تصمیماتی را که باید توسط یک فرد در یک روایت داستانی گرفته شود بگوید تا به خروجی عاطفی مشخصی (مانند خشم، حسادت و …) منجر شود.
در این مقاله تلاش کردهایم تا با توضیحات کامل و ذکر موارد متنوع، ارزش و اهمیت نظریههای هوش هیجانی در زندگی روزمره را بیان کنیم. دوباره بر این نکته تاکید میکنیم که مهارتهای EQ یا همان هوش هیجانی با تمرین کردن تقویت میشوند و میتوانند تاثیر شگفتانگیزی بر تجربه شما از زندگی داشته باشند.
.
.
- ۹۸/۰۸/۱۲