هوش هیجانی چیست؟ ۵ عامل موثر بر آن
همراه هستیم با شما از وبسایت اموزش افزایش ، حافظه ، تندخوانی و تمرکز موضوع این قسمت ؛هوش هیجانی چیست؟ ۵ عامل موثر بر آن
هوش هیجانی چیست؟ ۵ عامل موثر بر آن
هوش هیجانی یا هوش عاطفی که از آن با عنوان EQ نیز نام برده میشود، یکی از انواع هوش در افراد است. بسیاری از افراد با واژه IQ تحت عنوان بهره هوشی آشنا هستند؛ اما مفهوم هوش هیجانی یا EQ، چندان شناختهشده نیست و تا سالیان زیادی برای پژوهشگران و دانشمندان مولفه مهمی به شمار نمیآمد. با این وجود بسیاری از پژوهشهای علمی در سالهای گذشته این نکته را ثابت کردهاند که هوش هیجانی یا EQ نقش پررنگتری از IQ، برای رسیدن افراد به موفقیت دارد؛ بنابراین اگر به دنبال شناخت بهتر مفهوم هوش هیجانی و عوامل موثر بر آن هستید، با ما همراه باشید. سرفصلهای عنوانشده در این مقاله عبارتاند از:
تعریف هوش هیجانی
پیشینه هوش هیجانی
عوامل موثر بر هوش هیجانی
آزمونهای هوش هیجانی
جمعبندی
تعریف هوش هیجانی
به بیان ساده، هوش هیجانی یا هوش عاطفی نوعی نگرش نسبت به عواطف و هیجانات فردی و اجتماعی افراد است. در تعریف مفهومی هوش هیجانی میتوان گفت، افرادی که از EQ بالاتری برخوردارند، توان مدیریتی و سازماندهی بیشتری برای کنترل خود و اطرافیان در اختیار دارند. بنابراین یکی از اصلیترین عوامل موفقیت مدیران و رهبران یک سازمان، داشتن هوش هیجانی بالا است.
مفهوم هوش هیجانی به صورتهای مختلف تعریف شده است و در هر کدام، ابعاد و جنبههای مختلف آن به شیوهای متفاوت مورد بحث و تبادلنظر قرار گرفته است. در اینجا برای درک بهتر موضوع، چند نمونه از تعریفهای هوش هیجانی را ارائه میکنیم.
هوش هیجانی عبارت است از توانایی تشخیص و تفکیک احساسات و هیجانات خود و دیگران، نظارت بر آنها و استفاده از این اطلاعات بهعنوان راهنمای تفکر و رفتار. (سالووی و مایر)
هوش هیجانی عبارت است از مجموعه تواناییهایی که به ما کمک میکنند تا هیجانات را در خود و دیگران، تشخیص دهیم و تنظیم کنیم. (دنیل گلمن)
زمانی که هوشمندانه، آگاهانه و معقول از هیجانات خود استفاده کنیم، یعنی از هوش هیجانی برخورداریم. (ریچارد بویاتسیز)
هوش هیجانی
EQ
آنچه در میان تعاریف فوق مشترک است، مفهوم «احساسات و هیجان» در انسان است و فردی که از هوش هیجانی یا EQ بالاتری برخوردار باشد، از قدرت کنترل و جهتدهی بالاتری در زندگی شخصی و روابط کاری خود برخوردار است. قبل از اینکه بتوانید از این توانایی در زندگی استفاده کنید، باید هوش هیجانی و عوامل موثر بر آن را بشناسید و توانایی تشخیص و درک احساسات و هیجانات خود را به دست آورید.
پیشینه هوش هیجانی
تا پیش از دهه ۹۰ میلادی، عبارت هوش هیجانی در تعدادی از مقالات حوزه روانشناسی و روانپزشکی استفاده شد؛ اما در طول این مدت هیچ تعریف واضحی برای آن وجود نداشت و به شهرت قابلتوجهی نرسید. در اوایل دهه ۱۹۹۰ دو دانشمند به نامهای جان مایر و پیتر سالووی، که در زمینه روانشناسی مشغول به فعالیت بودند، مفهوم کاربردی و نوینی از هوش هیجانی یا EQ ارائه دادند؛ که این تعریف تا به امروز نیز معتبر بوده است.
دنیل گلمن، رفتارشناس و پژوهشگر دیگری بود که توانست مفهوم هوش عاطفی یا هوش هیجانی را بهعنوان یک استعداد یا مهارت اکتسابی در زندگی افراد مورد بررسی قرار دهد و هوش هیجانی را به صورت علمی تعریف کند. از دیگر کارهای ارزشمند این دانشمند، شناسایی و معرفی مولفههای موثر بر هوش هیجانی بود؛ که امروز از آن برای تست هوش هیجانی و مقایسه آن در افراد استفاده میشود.
گلمن بهمرور و به پشتوانه پژوهشهای خود توانست مفهوم هوش هیجانی را توسعه دهد و آن را به شکل تکاملیافتهای مطرح کند. وی در سال ۲۰۱۷، مولفههای هوش هیجانی را به صورت جامع در کتاب خود بررسی کرد و پنج مهارت اصلی در انسان برای دستیابی به سطح بالای هوش عاطفی را مشخص کرد. در ادامه مطلب، این پنج عامل را بررسی خواهیم کرد.
بنابراین میتوان گفت پیشینه هوش هیجانی و فعالیتهایی که در طول سالهای گذشته پیرامون هوش عاطفی انجام شده است، منجر به سادهسازی و کاربردی شدن مفهوم هوش هیجانی شده است؛ که درنتیجه امروز مخاطب عام میتواند بهراحتی آن را درک کند و از این توانایی برای تقویت نقاط قوت و از بین بردن نقاط ضعف خود استفاده کند.
پیشینه هوش هیجانی
۵ عامل موثر بر هوش هیجانی
بر اساس تعریف گلمن، عوامل موثر بر هوش هیجانی یا مولفههای آن شامل پنج مهارت اصلی است که عبارتاند از:
۱- خودآگاهی
خودآگاهی به معنی توانایی شناخت تمامی هیجانات درونی، نقاط قوت و ضعف رفتاری، انگیزهها و مشوقهای فردی، ارزشها و اهداف شخصی و درک روابط میان آنها است. شناسایی تاثیر این عوامل بر عملکرد ما و دیگران، قدم بعدی در این بخش است. مدیر یک سازمان که به آگاهی نسبی از خود رسیده است، باید مواقعی که دچار استرس و رنجش میشود را شناسایی کند؛ برای مثال زمانی که کارمندان نسبت به ارائه پروژه خود در موعد مقرر کوتاهی میکنند، وی دچار عصبانیت درونی و پرخاشگری نسبت به زیردستان خود میشود. اگر شخص بتواند به این درک از خود برسد، میتواند با برنامهریزی و مدیریت زمان از وقوع پیامدهای مشابه در آینده جلوگیری کند؛ برای مثال میتواند تاریخ تحویل پروژه را یک هفته زودتر در نظر بگیرد تا در صورت دیرکرد کارمند مربوطه، زمان کافی جهت پیگیری و تکمیل کار وجود داشته باشد.
از نظر گلمن، مولفه خودآگاهی پایه و اساس دیگر عوامل موثر بر هوش هیجانی به شمار میرود و تا زمانی که انسان از سطح پایین خودآگاهی برخوردار است، نمیتواند در هدفگذاری و برنامهریزی موفق شود؛ زیرا در وهله اول از قدرت مدیریت و کنترل احساسات خود برخوردار نیست و لذا نظم کافی برای هماهنگی خود با محیط اطراف را نخواهد داشت.
بنابراین میتوان گفت خودآگاهی بهعنوان بارزترین و پراهمیتترین مولفه، نقش موثری در تقویت هوش هیجانی افراد خواهد داشت و افرادی که میتوانند درک درستی از نقاط قوت و ضعف خود داشته باشند، نیازهای عاطفی خود و دیگران را بهتر برآورده میکنند و از اعتمادبهنفس و عزتنفس بالاتری نیز برخوردار هستند.
تا زمانی که انسان از سطح پایین خودآگاهی برخوردار است، نمیتواند در هدفگذاری و برنامهریزی توفیقی حاصل کند؛ زیرا نظم کافی برای هماهنگی خود با محیط اطراف را نخواهد داشت.
۲- انگیزش
بر اساس این مولفه، برای رسیدن به موفقیت باید یک انگیزه قوی داشته باشید و فارغ از موانع و مشکلات، برای رسیدن به اهداف خود تلاش کنید. برای مثال مدیری که پس از ارائه یک محصول ناموفق به بازار در شرف ورشکستگی قرار دارد، میکوشد بهجای مقصر شناختن محیط و عوامل بیرونی، از تجربه ناموفق خود درس بگیرد و با تصمیمی جدید دوباره تلاش خود را برای رسیدن به موفقیت به کار گیرد.
اغلب افرادی که از این خصیصه برخوردارند، نتیجهمحور هستند و به عقیده آنها هر وسیلهای برای رسیدن به هدف میتواند به کار گرفته شود. این افراد سرعت یادگیری بالایی دارند و اشتباهات خود را دو بار تکرار نمیکنند. همچنین سعی میکنند از انتقادات سازنده به نحو احسن در راستای اهداف خود استفاده کنند.
بر اساس این مولفه، نیروی اصلی محرک شخص، نیروی خود انگیزی است و پیشرفت و موفقیت در ذات خود، جذاب و پر از چالش است. هرچند عدهای با استفاده از عوامل بیرونی مانند میزان حقوق، پاداش کاری و… برانگیخته میشوند؛ اما درنهایت میتوانند با استفاده از نیروی انگیزش، به توانایی درک و کنترل خود دست یابند.
انگیزش
انگیزش
۳- خودنظمی یا خودکنترلی
این مولفه دربرگیرنده کنترل و جهتدهی به خلقوخوهای لحظهای و مختلکننده، یا بهنوعی رفتارهای مزاحم است. برای مثال مدیری که با عدم تحویل بهموقع پروژههای سازمان از سمت کارمندان مواجه میشود، بهجای بروز خشم و عصبانیت به دنبال ریشهیابی مشکل و تلاش برای جبران و بهبود آن میگردد. این شخص در لحظات بحرانی میتواند خلقوخوی پرخاشگرانهای را که ممکن است هر فردی در آن لحظه به آن دچار شود، بهراحتی کنترل کند و به واکنشهای خود نظم دهد.
باید توجه داشت که خودکنترلی به معنی سرکوب احساسات و هیجانات نیست؛ بلکه این مولفه به انسان گوشزد میکند که برای هر رویدادی، فرد حق انتخاب دارد و میتواند احساسات خود را بهگونهای کنترل کند که تسهیلکننده جریان تفکر باشد و از انحرافات جلوگیری کند.
گلمن معتقد است که احساس مسئولیت در افراد مختلف و چگونگی مدیریت مسائل، ارتباط مستقیمی با توانایی خودکنترلی دارد و هرچه شخص بتواند جهتدهی افکار خود را به مسیر مثبتتری هدایت کند، احتمال رسیدن او به موفقیت بیشتر خواهد بود.
۴- همدلی
این مولفه نیز به وضعیتی اشاره دارد که در آن شخص میتواند احساسات دیگران را درک کند و در هنگام تصمیمگیریهای خود، عواطف و احساسات دیگران را مدنظر قرار دهد. لحن کلام، زبان بدن، حالت چهره و… از جمله سیگنالهایی هستند که شخص میتواند از اطرافیان خود دریافت کند و رفتار و تصمیمات خود را بر اساس آنها شکل دهد. این مولفه با احساس مسئولیت در افراد نیز رابطه دارد؛ هر چه انسان درک درستتری از عواطف و احساسات نزدیکان خود داشته باشد، در برابر آنها مسئولیتپذیرتر خواهد بود و واکنش مناسبتری نسبت به رفتار آنها خواهد داشت.
هرچه انسان توانایی همدلی یا هوشیاری اجتماعی بیشتری داشته باشد، در روابط انسانی و مدیریت روابط عاطفی خود در زندگی و محل کار از ابتکار عمل بیشتری برخوردار خواهد بود. همچنین عدموجود مولفه همدلی در افراد، میتواند عواقب ناگواری مانند جنایت، تخریب شخصیت، صدمه روحی و فیزیکی به دیگران و… داشته باشد.
همدلی
همدلی
۵- مهارت اجتماعی
یکی از پررنگترین عوامل موثر بر هوش هیجانی، توانایی ایجاد رابطه و هدایت روابط به سمت مطلوب است؛ بهطوریکه میتوان تاثیر مستقیم آن را در بسیاری از همکاریها و فعالیتهای اجتماعی دید. برای مثال شخصی میخواهد، یک پروژه جدید در سازمان پیاده کند و زمینهساز تحولی بزرگ در آن مجموعه باشد، اما با مخالفت مدیران ارشد روبهرو میشود؛ زیرا مدیران از لحاظ ذهنی آمادگی پذیرش ایدههای نوین و ایجاد تحول در سازمان را ندارند. در این شرایط شخص میتواند به کمک توانایی اجتماعی خود، به گفتوگو و تعامل با افراد بپردازد و با استفاده از دلایل منطقی و احساسی نظرات افراد را با خود همسو سازد.
عبارتهای «محبوب»، «مجذوبکننده» یا «کاریزماتیک» از جمله صفتهایی هستند که به افراد با مهارت اجتماعی بالا اطلاق میشود. این افراد خصیصههای رفتاری و شخصیتی اطرافیان را بهسرعت شناسایی و تجزیهوتحلیل میکنند و با توجه به آن پل ارتباطی مناسب خود را پیدا میکنند.
از زاویه دیگر میتوان مهارت اجتماعی را ویترین هوش هیجانی نامید؛ زیرا این توانایی نقطه تعامل با دیگران و شیوه اصلی نمایش قدرت هوش هیجانی است. زمانی که یک فرد، دیگر مولفههای اجتماعی را بهخوبی فراگرفته باشد اما توانایی ابراز آن را نداشته باشد، از مهارت کافی برای بهرهمندی از هوش هیجانی برخوردار نخواهد بود؛ لذا این مولفه برای ابراز احساسات و واکنشهای رفتاری از اهمیت بالایی برخوردار است.
مهارت اجتماعی
مهارت اجتماعی
یکی از پررنگترین مولفهها در هوش هیجانی، توانایی ایجاد رابطه و هدایت روابط به سمتوسوی مطلوب است؛ بهطوریکه میتوان تاثیر مستقیم آن را در بسیاری از همکاریها و فعالیتهای اجتماعی دید.
آزمونهای هوش هیجانی
حال که با مفهوم هوش هیجانی و مولفههای مرتبط با آن آشنا شدید، شاید از خود بپرسید: «برای شناسایی هوش هیجانی خود چه کاری لازم است انجام دهم؟» برای پاسخ به این سوال و صدها سوال مشابه، بسیاری از پژوهشگران در طول سالهای گذشته پرسشنامهها و تستهای هوش هیجانی مختلفی را طراحی کردهاند، که با استفاده از آنها میتوانید به درک مناسبی از ویژگیهای رفتاری و مولفههای هوش عاطفی خود دست یابید. از جمله این تستها میتوان به تست هوش هیجانی گلمن، تست هوش هیجانی بار-آن، تست هوش هیجانی شرینگ و… اشاره کرد. در میان آنها شناختهشدهترین و کاربردیترین آزمون، تست هوش هیجانی بار-آن (Bar-on) است، که بر مجموعهای از مهارتها و تواناییهای عاطفی، هیجانی و اجتماعی فرد تمرکز دارد.
در این آزمون، انواع مختلف هوش هیجانی در ۱۵ دسته مورد بررسی قرار میگیرند و خروجی تست، نموداری از میزان قوت فرد در هر یک از مولفهها خواهد بود. زیردستههای اصلی هوش هیجانی که در این تست بررسی میشوند عبارتاند از:
آزمون
خودآگاهی هیجانی
خود ابرازی
احترام به خود
خودشکوفایی
استقلال
همدلی
مسئولیتپذیری اجتماعی
رابطه بین فردی
واقعگرایی
انعطافپذیری
حل مسئله
تحلیل استرس
کنترل تکانه
خوشبینی
شادمانی
جمعبندی
با توجه به گستردگی مفهوم و پیشینه هوش هیجانی و وجود مولفههای گوناگونی که بر تصمیمات و عملکرد بلندمدت افراد تاثیرگذارند (عوامل موثر بر هوش هیجانی)، میتوان به اهمیت و نقش هوش هیجانی در زندگی پی برد. شناخت مفهوم EQ یا بررسی پیشینه هوش هیجانی نمیتواند تقویتکننده این توانایی در انسان باشد و لازم است برای توسعه آن در خود، بهصورت آگاهانه در موقعیتهای مختلف و رویدادهای واقعی با آن روبهرو شد.
همچنین در تعریف مفهومی هوش هیجانی، اثری از ضریب هوشی یا IQ دیده نمیشود و باید در نظر داشت که این دو پدیده، مقولههای جدا از یکدیگر هستند و حتی در برخی موارد، رابطه معکوسی میان آنها وجود دارد؛ لذا صرف باهوش بودن در افراد نمیتواند تضمینکننده موفقیت در کار و زندگی و داشتن روابط اجتماعی خوب با دیگران باشد.
بنابراین اگر در زندگی خود کمبودی احساس میکنید یا نیرویی ماورایی را سد راه رسیدن به اهداف خود یافتهاید، بد نیست به کنکاش و جستوجو در رابطه با هوش هیجانی در ابعاد پنهان شخصیتی خود بپردازید. قطعا پی بردن به نقاط قوت و ضعف هوش عاطفی انسان از طریق تست هوش هیجانی، میتواند زمینهساز کسب دستاوردهای جدید در زندگی باشد.
همچنین اگر توانایی بالایی در برقراری روابط اجتماعی و هدایت افکار و احساسات مییابید بهتر است با نگاهی جزئیتر و علمی به عواطف و احساسات درونی خود، به دنبال تقویت مهارتهای خود باشید. قطعا درک صحیح هوش هیجانی و تقویت آن، زمینهساز وقوع اتفاقات خوشایند و دستیابی به اهداف بزرگ در زندگی شما است.
.
.
- ۹۸/۰۸/۱۲